مشهدي دينا!
اولين سفر
سلام مشدي خانم من!
بعـــــــــــــله به اميد خدا و كمك امام رضاي مهربون رفتيم مشهد و مشدي شديم و برگشتيم!
خيلي خيلي خيلي خوش گذشت و خداروشكر كه شما هم اذيت نشدي و اذيت نكردي البته دست مامانجون درد نكنه كه همه زحمتها روي دوشش بود از تهيه و تدارك غذا( چون نميتونستيم شمارو در هواي سرد ببريم بيرون مجبور بوديم خونه غذا درست كنيم!)گرفته تا............حتي عوض كردن جنابعالي و بنده فقط وفقط مسئول شير دادن بودم و بس! و چقدر كيف داد!
رفتنه داخل قطار شما خيلي گرمت شده بود و از اونجايي كه من ميترسيدم سرما بخوري لباسهاتو كم نكردم و شما تا خود صبح قر زدي و مامانجونو زابراه كردي! البته من خواب تشريف داشتم!!
اما برگشتنه ديگه لباسهاتو از همون اول كم كرديم خيلي حال كردي اما باز هم مامانجون تا خود صبح نخوابيد! نگران بود از روي تخت بيافتي پايين! خودش نشسته بود كف قطار و سرش رو گذاشته بود روي تخت پاييني كه شما اشغال كرده بودي! مامان گلم دستت درد نكنه خيلي ميخوامت بووووووووووووس.
مشهد هم بخاطر جنابعالي همش توي خونه حبس بودم روزي يكي يا چي ميشد ديگه دوبار ميرفتم حرم اونم هول هول زيارت و نماز و بديو بديو برگردم خونه! يه بارهم كه تا دم گشت خواهران رفته بودم و بهم زنگ زدن جنابعالي گريه ميكني مجبور شدم تندي برگردم!ولي باز هم خيلي خوب بود و خيلي خوشحالم كه رفتم هورااااا
يكبار هم برديمت داخل حرم از اولش خواب بودي تا برگشتيم خونه! براي اينكه بشه ثابت كرد كه برديمت كلي عكس گرفتم اينم چند نمونه: