روز گردش بيرون از خانه
سلام پيشي كوچولوي من فداي چشمهاي نازت بشم
ديروز صبح براي اولين بار باهمديگه رفتيم بيرون گردش....آخه دوسه روزه خداروشكر هوا عـــــــــــــــــــالي شده همچين بهاري ملس...آآآآي قدم زدن ميچسبه.....براي همين ديروز صبح ساعت ده و نيم صبح مامانجون زنگ زد كه بياد دنبالمون با همديگه بريم گردش.. ما هم از خدا خواسته فوري كارهامونو كرديم و آماده شديم تا كالسكه تو افتتاح كنيم....تا سر خيابون اصلي بيشتر نرفتيم ولي همونم خيلي كيف داد شما هم كلي خوشت اومده بود وقتي كه مي ايستاديم غُر ميزدي يعني ((يالله راه بيافت)) ههههه قربونت برم من
دوباره امروزم رفتيم بازم خيلي خوش گذشت
روز اولي هول بودم يادم رفت ازت عكس بندازم البته امروز هوا هم خيلي قشنگتر بود و وقتي رفتيم چندتا عكس هم ازت انداختم...رفتنه ها بيداري ولي برگشتنه ميخوابي الهي من فداي تو بشم مـــــــــــــــــــامـــــــــانم:
آفتاب چشمهاي نازتو اذيت ميكنه قربونت برم من
اينجا هم به پيشنهاد مامانجون پرسپكتيو گرفتيم مثلا
(آبي كه پاي درختها ميدادن سرريز شده بود ايييينقدر زلال و قشنگ شده بود كه نگو حيف كه تو عكس معلوم نيست)
اينجاهم ديگه نتونستي مقاومت كني و خوابت برد نانازم
خوابهاي خوب ببيني گلم