دينادينا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 26 روز سن داره
الناالنا، تا این لحظه: 7 سال و 9 ماه و 16 روز سن داره
آتناآتنا، تا این لحظه: 6 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره

فسقلی های من😍

عيدفطرت مبارك عسلكم

1390/6/9 5:30
نویسنده : مامانی
301 بازدید
اشتراک گذاری

سلام خوشگل مامان قربونت برم من

امسال اولين عيد فطريه كه با هم هستيم ها؟؟ الهي من قربونت برم كي بشه شما روزه بگيري مامانجان

امشب بابايي برات فطريه هم كنار گذاشت و گفت اين اولين خرج دينا خانم روي دست ما!!! 

خيلي خوشحالم مامانجان خيلي....راستش خيلي ميترسيدم و نگران بودم اما بلاخره ماه پربركت رمضان هم تموم شد و عيدشد لي لي لي لي لي لي

امسال واقعا ماه رمضون خيلي زود تموم شد دست گلت درد نكنه كه دخمل خوبي بودي و اصلا ماماني رو اذيت نكردي و به بركت وجود شما امسال من خيلي خيلي راحت تونستم براي بابايي سحر و افطار درست كنم الهي قربونت برم مــــــــــــــــــــــــــــــــادر

راستي دو روز پيش با بابايي رفتيم سينما!! واااااااااااااااااااااااااااااي كه چقدر كفك زده بودم يه كم حال و هوام عوض شد....

البته ميخواستيم فيلم ورود آقايان ممنوع رو ببينيم كه چون هم دير رفتيم هم بليطشون كلا تموم شده بود رفتيم سالن ديگه اش و فيلم آقا يوسف رو ديديم..كمدي نبود ولي خب قشنگ بود بعد هم با بابايي عشقولانه رفتيم كافي شاپ و قهوه خورديم و خلاصه خيلي حال كرديم و گفتيم پس فردا هم مياييم ورود آقايان رو ميبينيم ولي بعدش كه مامانجون فهميد من سه طبقه از پله ها رفتم بالا كلي دعوام كرد!!! گفت من شبا از استرس دست درد ميگيرم و خوابم نميبره اونوقت تو ميري سينما اونم سه طبقه بالا؟!؟!؟ اين شد كه خورد تو پرمون و ديگه نرفتيم!!!!!

امشب هم خونه مامانجون خودم دعوتيم ايييييييييييييييينقده دلم براي دختر خاله هام تنگيده كه نگو ميريم ميگيم ميخنديم كلي انرژي ميگيريم و مياييم خونه!! البته شامم ميخوريم!!!!!

راستي ديشب ساعت 2 هوس لاك آبي پررنگ كرده بودم!!!!! خيــــــــــــــــــــــــــــــــــــلي دلم ميخواست بابايي بيچاره هم راه افتاد توي خيابونا و بالاخره يه مغازه رو پيدا كرد باورم نميشد درست همون رنگي رو كه دلم ميخواست رو داشت!!! كلي خر كيف (ببخشيد) ذوق كردم!!!

يه چيزه ديگه امروز سالگرد عروسي من و بابايي هم هست 7 سالش تموم شد عينهو برقو باد .....روزهاي خوب و بد زيادي داشتيم ولي هميشه سعي كرديم كنارهم باشيم و خدا هم كمكمون كرد و روز به روز به سرمايه عشقمون اضافه كرد از همينجا به بابايي ميگم كه خيـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلي دوستش دارم و اميدوارم كه هميشه سايه اش بالاي سرم باشه...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مانیا
11 شهریور 90 23:31
سلام عزیزم عیدت مبارک خانمی به به تبریک میگم میبینم که سونوی من درست از اب دراومددخملیه اخ جونننننننننقربونش دیناخانمممممم انشالله بسلامتی دنیا بیاد و همه این لباسای خوشمل رو تنش کنه


آره خواهر جون اينبار ديگه درست در اومد ميدوني به ني ني گفتم دختر بشو كه خاله مانيا خيط نشه!!!!!!!!!
قربونت برم بووووووووووووووووووووووووووووووس