دينادينا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 26 روز سن داره
الناالنا، تا این لحظه: 7 سال و 9 ماه و 16 روز سن داره
آتناآتنا، تا این لحظه: 6 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره

فسقلی های من😍

هلاكم كردي!!

1390/10/8 12:30
نویسنده : مامانی
477 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزيزترينم قربون اون صورت گرد و كوچمولوت برم من الهي.....

                        

امروز هفتاد و دومين روزيه كه باهميم قربونت برم

ديروز روز خوبي بود از صبح كه بيدار شدي بسيار بسيار سرحال تشريف داشتيد و همش ميخواستي كه باهات حرف بزنم و بازي كنم منم كه از خدا خواسته هيچ كاري نكردم جز بازي با جنابعالي.....بعد از ظهر هم ميخواستم بخوابونمت بلكه يه كوچولو به كارام برسم كه شما نامردي نكردي و بازم نخوابيدي !!! شب كه بابايي اومد كلي باهات بازي كرد بلكه خسته بشي اما شما سرحالتر هم ميشدي خلاصه ساعت 12 با كلي سلام و صلوات گذاشتمت روي پام و بعد از نيمساعت خوابت برد ماهم خوشحال گفتيم بدويم بريم بخوابيم كه ديگه گيج ميزديم!!! اما تا اومدم بذارمت سرجات بيدار شدي و فكر ميكردي كه يه سه چهار ساعتي خوابيدي آخه كاملا سرحال و قبراق شده بودي!!! بابايي هم گفت كه خوابش مياد و نميتونه كمكمون كنه بعد هم تخت گرفت خوابيد! ديگه ما مونديم و حوضمون كه جنابعالي باشي تا ساعت چهار فقط ميخواستي باهات حرف بزنم و تو هم جوابمو بدي و باهم بازي كنيم اما از چهار به بعد دستور فرموديد كه راه ببرمتون !!! غر غر ميكردي و شكمت و ميدادي جلو كه بلندت كنم با اينكه ديگه حسابي گيجي ويجي بودم گفتم شايد راه ببرمت خوابالو بشي و بخوابي اما وقتي بلندت كردم فهميدم چه غلطي كردم تازه شادابتر شدي و فضولانه همه جارو نگاه ميكردي و اصلا هم قصد خواب نداشتي!!!هرچي منتظر بابايي شديم بلكه دلش به رحم بياد و شمارو از من بگيره بلكه يه كوچولو بخوابم ديديم نخير ايشون هفتاد تا پادشاه رو هم خواب ديدن!! حسابي نفسهاش بلند شده بود معلوم بود كه خيلي خيلي عميق خوابيده و اميدي بهش نيست! بلاخره و باهزار مصيبت ساعت شش و نيم صبح خوابيدي! حداقلش اينجوري نماز صبحمون اول وقت شد!! همون موقع خوابيدم و گفتم تاساعت دو و سه ميخوابم اما ساعت يازده و نيم دوباره بيدار شدي و شير ميخواستي! پاشدم شيرت دادم ديدم بابايي هم تازه بيدار شده!! (خسته نباشن!!) بهم ميگه سرم درد ميكنه گفتم چرا؟ گفت چون ديشب بد خوابيدم!!!!!!!!! ديگه ميخواستم با مخ برم تو ديوار!!!

اينم عكس الانت كه انگار نه انگار از ديشب تا حالا 5 ساعت بيشتر نخوابيدي!!

راستي اينم عكس 68 روزگيته يادم رفته بود بذارم الهي قربونت برم چه ژستي گرفتي ميخوام بخورمت....

بعدا نوشت:

يه سوء تفاوتي!پيش اومده شوهري ما خيلي حواسش به ما و ني ني جان هست و خيلي خيلي در امر خطير ني ني داري به ما كمك ميكنه ولي اونشب خيلي خسته بود و بيشتر از خودش من خودم ميترسيدم كه حين ني ني داري خوابش ببره و خداي نكرده اتفاق بدي بيافته......گفتم بگم كه يه وقت پشت سر شوهري ما حرفي زده نشه!!! بسكه ما شوهر ذليليم!!!!قهقهه

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان تربچه
11 دی 90 16:57
اماااااااااااااااااان از دست آقایون
باید دینا رو میذاشتی توی بغلش و خودت می رفتی توی اتاق در رو هم قفل می کردی!!!
البته میدونم مامان ها دلشون نمیاد اما باباها هم باییییییییید توی بزرگ شدن بچه شریک باشن


باباي دينا خيلي سعي ميكنه كه بهمون كمك كنه واقعا هم دستش درد نكنه ولي اونشب خيلي خسته بود و من ميترسيدم وقتي ني ني دستشه خوابش ببره و خداي نكرده اتفاق بدي بيافته اينه كه اصرار نكردم!! هرچند آخر زحمات رو دوش مامان ني ني هست!
شادي
12 دی 90 12:12
سلام مامان مهربون . اخي چه نيني نازي دارين !!!! من دلم واسه ني ني ها ضعف ميره .... يه حورده فكرمارم بكنيد از اين عكساي ناناس ميزارين ديگه..
اشالا خدا بهتون ببخشتش و فرزند صالحي براتون باشه
.
.
آهنگتون فوق الادست...سليقتونو تحسين ميكنم
پاورقي:ميشه لپ نيني تون از طرف من يه گاز كوشولو بگيرين؟مرسي )



قربون شما مرسي دوست عزيز
atefeh
12 دی 90 14:17
سلام احساس كردم بايد وارد عمل بشم پاي آبروي خانوادگي وسطه ...
اتفاقا من عموي خودم رو ميشناسم هميشه تو بچه داري كمك ميكنه مطمئنم كه اون شب حتما خيلي خسته بوده كه نتونسته كمك كنه وگرنه تاوقتي دينا بيدار هست فكر نكنم بخوابه


واه واه واه چه عمو دوست!!! ماهم نگفتيم كمك نميكنه فقط اونروز صبح پاشد گفت بد خوابيدم حرصمون گرفت!وگرنه ما شوهري خودمونو دوست ميداريم!!!
مانیا
12 دی 90 20:02
قربون دیناعسلی نازمون افرین اونقده دوست دارم فضول تربشه


دست شما دردنكنه!!!!!!!!!!
atefeh
13 دی 90 22:04
اينجا بايد يه اصلاحيه بدم
من منظورم به متن شما نبود شايد منم جاي شما بودم حرصم ميگرفت من اون متن رو در پاسخ مامان تربچه گفتم ، شما خودتون هم در پاسخ مامان تربچه همين مطلب رو تاييد كرديد......



ناراحت نشده بودم شوخي ميكردم ها؟ خيالت راحت من پوست كلفت تراز اينا هستم كه به اين زودي بهم بر بخوره
فداي تو.......