دينادينا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 11 روز سن داره
الناالنا، تا این لحظه: 7 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره
آتناآتنا، تا این لحظه: 6 سال و 2 ماه و 9 روز سن داره

فسقلی های من😍

مورچه

يه مورچه رو براي اولين بار از نزديك ديدي برات خيلي عجيبه كه چيزه به اين فسقلي داره راه ميره با همون انگشت اشاره كه تازگي بلد شدي ازش استفاده كني ميخواي كه بذاري روش اما اون از تو فرزتره هرچي سعي ميكني نميشه آخرش همينطور نشسته خم ميشي تا با دهنت بخوريش!!!! -------------------------------------------------- مونا جون(ميترا) من نميتونم بيام تو وبلاگت كامنت بذارم خيلي وقته مشكل پيدا كردم عكس پسملي رو هم نميتونم ببينم گفتم از همينجا بهت تبريك بگم نگي چه دوست بي وفايي ...راستي عكس پسملي رو از يه جا ديگه هم آپلود كن بذار بلكه بتونم ببينمش ...
19 تير 1391

يادگار ِ انتظار

عاقبت در يك شب از شبهاي دور /كودك من پا به دنيا مينهد آن زمان برمن خداي مهربان / نام شورانگيز مادر مينهد آن زمان طفل قشنگم بيخيال/ در ميان بسترش خوابيده است بوي او چون عطر پاك ياس ها/ در مشام جان من پيچيده است آن زمان ديگر وجودم مو به مو / بسته با هستي طفلم ميشود آن زمان در هر رگ من جاي خون / مهر او در تار و پودم ميشود ميفشارم پيكرش را در برم / گويمش چشمان خودرا باز كن همچو عشق پاك من جاويد باش / در كنارم زندگي آغاز كن ميگشايد نور چشمم ديدگان / بوسه ها از مهر بر رويش زنم گويمش آهسته اي طفل عزيز / ميپرستم من تورا مادر منم     يعني من عااااااااااااااشق اين شعرم نميدونم شاعرش كيه ولي بايد ...
25 خرداد 1391

تيث (Tith)

چند روزه ازهرچي خوشت مياد بهش ميگي تيث اونم نوك زبوني دندونم نداري زبونت ميره پشت لثه هات يعني نميدوني چه زجري ميكشم كف نفس ميكنم نميخورمت يني اصن يه وضعي اينجا داري تيث ميگي ...
24 خرداد 1391